کد خبر: 82529
A

محمد هاشمی: صداوسیما بیشتر به گوشت قربانی شباهت دارد که هر بخش‌ اش دست یک جناح افتاده است/ آگهی‌های تجاری رسانه ملی یک قشر مرفه است که بیننده صداوسیما هم نیستند

افشای مبلغ دستمزدهای خارج از عرف مجریان صداوسیما در روزهای اخیر موجی از اظهارنظرها را به دنبال داشت؛ ارقامی که وقتی پای اجرا‌ی برنامه‌های خارج از سازمان (میتینگ‌های برندها و شرکت‌های تجاری) به میان می‌آید براساس دقیقه محاسبه می‌شود‌. شاید اصل انتقاد به این دلیل وارد باشد که این افراد از طریق رسانه ملی و با صرف هزینه از حساب ملت به چهره تبدیل شده‌اند اما دریافتی آنها در مقایسه با دستمزدهای گروه گسترده‌ای از اقشار همین جامعه، زمین تا آسمان فاصله دارد. البته هر از چندی در فضای داخلی جریان‌هایی با کلیشه نخ‌نمای حمله‌ آتشین علیه دیگری (همراه با انتشار سند) میدان‌داری می‌کنند، متخصصان پیاده‌سازیِ نظریه مشهورِ هدف وسیله را توجیه می‌کند، می‌شوند.

محمد هاشمی: صداوسیما بیشتر به گوشت قربانی شباهت دارد که هر بخش‌ اش دست یک جناح افتاده است/ آگهی‌های تجاری رسانه ملی یک قشر مرفه است که بیننده صداوسیما هم نیستند

به گزارش دیده بان ایران؛ در نمونه‌ اخیر هم صداوسیما با اسم رمز مبالغ دریافتیِ مجریان هدف قرار گرفت ولی طبق معمول پروپاگاندای مجازی و موج گلایه‌ها بی‌نتیجه به همان سرعت که شعله‌ گرفته بود خاموش شد. در عمل ولی جریان طوری پیش رفت که گویی از بام سازمان منور شلیک ‌کرده‌ باشند، پرتوی نور بر چهره بعضی داعیه‌دارانِ نورس افتاد. اینکه چنین مباحثی توسط چه جریان‌هایی به راه می‌افتد و آنها از شعله انداختن به خرمن شکاف طبقاتی – بی‌آنکه دغدغه جدی حل مساله در میان باشد – چه هدفی دنبال می‌کنند؟ می‌تواند موضوع گزارش یا میزگردی جداگانه باشد، اما اینکه در سازمان عریض و طویل صداوسیمای ایران با بودجه چند هزار میلیارد تومانی چه می‌گذرد که تمام طیف‌های سیاسی به آن نقد جدی دارند موضوعی است که با محمد هاشمی‌رفسنجانی در میان گذاشته‌ایم. او برای یک دهه (۱۳۷۳ – ۱۳۶۳) ریاست سازمان را برعهده داشت و در دوران مدیریت خود فراز و نشیب‌های سیاسی و اجتماعی کم ندید.

 

هر از چندی گروهی جنجال به پا می‌کنند. این ‌بار بحث رقم دستمزد چند مجری تلویزیونی را در فضای عمومی جامعه مطرح کرده و مدعی فقدان شفافیت شدند. معمولا دیده‌ایم در جریان کشمکش‌ قدرت درون جریان‌ها، چنین موج‌هایی علیه اشخاص بالا می‌گیرد و فروکش می‌کند. البته که این قشر به نتیجه دلخواه خود یعنی ایجاد فشار بر جریان یا اشخاص می‌رسند، تحلیل شما در این‌باره چیست؟

به عنوان یک اصل کلی که در جامعه ما مطرح است و در تمام شؤون هم مصداق دارد، می‌توان به همان مثل قدیمی اشاره کرد که «دست پیش گرفته‌اند پس نیفتند». این نوع نقادی‌ها و تخریب‌ها بعضا به این دلیل انجام می‌شود که اتفاقا کسی از همین‌ افراد حسابرسی نکند و سراغ‌شان نرود. بعد از پیروزی انقلاب ما موارد و مسائل مشابه کم نداشتیم مخصوصا در سال‌های اخیر. بُعد دیگر قضیه این است که واقعیتی وجود دارد و ما باید بپذیریم، نان عده‌ای در راه انداختن دعوا تامین می‌شود. یعنی اگر در کشور آرامش برقرار باشد و تشنج وجود نداشته باشیم، اصل حیات اینها زیر سوال می‌رود. قرار بود در یک جمعی افراد بحث کنند، پیش از شروع بحث یک نفر دست بلند کرد و گفت «مخالفم» جماعت گفتند هنوز که بحثی شروع نشده با چه چیز مخالفت دارید؟ گفت من با هر چه شما بگویید، مخالفم. حکایت بعضی افراد است؛ شما ببینید در شرایطی که جامعه و کشور به لحاظ روانی، اجتماعی و اقتصادی بیش از هر زمان به آرامش نیاز دارد چنین مباحثی مطرح می‌شود. نه فقط یک قشر خاص در جامعه که به جرات می‌توانم بگویم تمام مردم کشور هر یک به نحوی نیازمند آرامش هستند حالا افرادی بیایند در رسانه‌ها مسائلی مطرح کنند که عمدتا می‌تواند، مسائل شخصی خودشان باشد این حقیقتا بی‌انصافی است. یعنی اینها وظیفه و رسالت اجتماعی خود را انجام نداده‌اند به ویژه وقتی با رسانه ملی مواجه هستیم و این روزها که بیماری پدید آمده باید مردم را به آرامش و رعایت دستورهای بهداشتی صادره از مراکز تصمیم‌گیر دعوت کنند. طراحان و گویندگان این گونه مسائل نه ‌تنها به وظایف اجتماعی خود درست عمل نکرده‌اند بلکه از امکانات در اختیارشان در جهت تامین منافع شخصی و جناحی بهره برده‌اند. ریشه‌ ماجرا در همین موارد نهفته است.

از ابتدای فعالیت‌های صداوسیما بعد از انقلاب با وضعیت و شرح فعالیت‌ سازمان آشنا بوده و هستید. به خصوص در این یک دهه اخیر تلویزیون در جهت مورد نظر شما یعنی ایجاد آرامش در جامعه حرکت کرده است؟ یا بعضا خودش هم بنزین بر آتش ریخته؟

اگر قرار باشد واقع‌بینانه به ماجرا نگاه کنیم، صداوسیما الان دیگر به آن معنا تمرکز ندارد. بیشتر به گوشت قربانی شباهت دارد که هر بخش‌اش دست یک جناح افتاده و آنها هم از امکانات در جهت اهداف گروهی خود استفاده می‌کنند. یعنی دیگر اینگونه نیست که رسانه ملی با سیاست‌های یکپارچه ملی شاهد باشیم. شما تعارض و تناقض در برنامه‌ها زیاد می‌بینید. یک شبکه مساله‌ای طرح می‌کند ولی شبکه دیگر همان مسائل را طوری بیان می‌کند که تمام آنچه قبلا بیان شده، مخدوش می‌شود. معنی‌اش این است که سیاست واحد وجود ندارد؛ مثلا می‌بینید در قالب طنز سریال می‌سازند ولی در عوض فرهنگ ملی و اسلامی را طوری لگدمال می‌کنند که هیچ رسانه مخالفی اینگونه نمی‌کند. متاسفانه در صداوسیما چنین وضعیتی وجود دارد البته در گذشته این طور نبود اما باید این نکته را هم در نظر بگیریم که توسعه و گسترش فضای صداوسیما شرایط متفاوتی حاکم کرده است. سازمان در گذشته فضای محدودتری داشت و تمرکز بخشیدن و اعمال سیاست واحد ساده‌تر بود، امروز اما به واسطه گسترش شبکه‌ها بعضا شاهد هستیم، سیاست‌ها با یکدیگر در تعارض قرار می‌گیرند و شبکه «الف» اختلافاتش با شبکه «ب» را روی آنتن بیان می‌کند. یعنی مسائلی که باید درون نظام مدیریتی صداوسیما حل و فصل شود به آنتن زنده می‌آید.

این تشتت آرا نشان‌دهنده چند پارگی سیاست موجود بین نیروهای خاصی که تریبون در اختیار دارند، نیست؟ به هر حال امکانات صداوسیما در اختیار تمام طیف‌های سیاسی داخل کشور گذاشته نمی‌شود.

دو نگاه به مساله وجود دارد. یکی به زمانی بازمی‌گردد که در دولت آقای خاتمی نسبت به تکثر آرای موجود در کشور گشودگی داشت و بر تحمل اندیشه‌‌ها تاکید می‌کرد. بحث این بود که جامعه نگاه یکنواخت و واحد ندارد و تمامی نظرها باید محترم شمرده شوند و جایی برای بیان داشته باشند. معتقد بودند ما از تضارب نحله‌های فکری، سیاسی و اندیشه متفاوت ضرر نمی‌بینیم. بر این مبنا صحبت شما درست است و تمام جریان‌های فکری و سیاسی موجود جایی در صداوسیما ندارند حتی علیه آنها در رسانه صحبت می‌شود ولی امکانی برای دفاع و پاسخگویی در اختیارشان قرار نمی‌گیرد. در حالی که معنای نقد ارزیابی است یعنی باید نقاط ضعف و قوت را بگوییم و راهکار ارایه دهیم. با چنین ساختاری همه از نقد حمایت می‌کنند چون موجب اعتلای فکر جامعه می‌شود ولی وقتی «لا‌الله الا‌الله» را کامل بیان نمی‌کنیم «لا» را می‌گوییم و «الا‌الله» را نمی‌گوییم، مشکل پیش می‌آید. به این معنا که حالا بخشی از نحله‌های فکری تریبون دارند و به همه می‌تازند، نه تنها نقد که تخریب هم می‌کنند؛ طرف مقابل امکان پاسخگویی ندارد که هیچ اگر زمانی بخواهد پاسخ دهد هم با مشکل مواجه می‌شود.

نکته‌ای که در انتقادهای اخیر به صداوسیما مطرح شد، بحث فقدان اسناد و مدارک دقیق پرداخت‌های مالی افرد بود. با سابقه و تجربه‌ای که دارید چنین اتفاقی در سازمان صداوسیما می‌افتد که مبالغی رد و بدل شود ولی آنچه روی کاغذ می‌آید، متفاوت باشد؟

نمی‌توانم درباره وضعیت امروز اظهارنظر کنم ولی زمانی که ریاست سازمان را برعهده داشتم، مراجع نظارتی با جدیت فعال بودند. گرچه گستردگی اعتبارات هم مثل امروز نبود که با ارقام چند هزار میلیارد تومانی روبه‌‌رو باشیم. اعتبارات محدود بود و از کانال‌های مختلف ارزیابی می‌شد. برنامه به تصویب می‌رسید و بعد به سبب کیفیت «الف»، «ب»، «ج»، «د» که داشت، بودجه دریافت می‌کرد. در بخش صدا هم تقسیم‌بندی‌های روشن وجود داشت و حدود هزینه‌ها مشخص بود. رقمی که پرداخت می‌شد با نظارت دقیق همراه بود و امکان سوءاستفاده در بخش تهیه و تولید وجود نداشت. امروز نمی‌دانم وضعیت تولید به چه صورت است؟ چون ورودی ندارم، بهتر است اظهارنظر نکنم.

صداوسیما از دوره‌ای به بعد سیاست متفاوتی در پیش گرفت و بخش اعظم تولید محتوا را برون‌سپاری کرد. برنامه توسط عوامل مورد تایید با هزینه نهادهای خارج از سازمان تولید می‌شود و برای پخش در اختیار تلویزیون قرار می‌گیرد. بنابراین تمرکزگرایی مدیریتی مد نظر شما ظاهرا از دستور کار خارج شده است؟

در برون‌سپاری فقط بحث هزینه مطرح نیست بلکه بحث محتوا و جامعه هدف هم به میان می‌آید. اینگونه می‌شود رسانه‌ای که وظیفه تبلیغ فرهنگ و ارزش‌های اسلامی و ملی را دارد به یک‌باره نتیجه عکس می‌گیرد. کسی از راه می‌رسد و به تبلیغ هنر دوره شاهنشاهی می‌پردازد و فرهنگ اسلامی و ارزش‌ها را می‌کوبد. ما ارزش‌هایی داریم که بعضا می‌بینیم در فیلم و سریال و برنامه‌های تلویزیونی مورد توجه قرار نگرفته و زیر سوال رفته است. برون‌سپاری اگر با تعیین هدف و نظارت دقیق اتفاق نیفتد، مباحث مالی کمترین خسارتی است که وارد می‌شود. از این موارد کم ندیده‌ایم.

چطور شد خروجی تلویزیون رفته رفته از بحث عدالت اجتماعی فاصله گرفت و امروز به جایی رسیده که یک مزدبگیر بین سبک زندگی خودش و آنچه تلویزیون تبلیغ می‌کند، فاصله زیادی می‌بیند؟

متاسفانه یکی از پیامدهای تغییر استراتژی که در تولید محتوای صداوسیما اتفاق افتاده همین است. بحث تولید در اسلام محدود نشده و امری مثبت است اما آنچه مذموم شمرده می‌شود، مصرف‌گرایی است. حالا ما مصرف‌گرایی را در بالاترین سطح از طریق تلویزیون و آگهی‌های تبلیغاتی که پخش می‌کند، شاهد هستیم. از نوع مواد غذایی که فرد می‌خواهد مصرف کند تا نوع پوشش و آشپزخانه‌ای که در آن مشغول به طبخ غذاست. وضعیتی وجود دارد که حتی طبقات متوسط جامعه هم به آن دسترسی ندارند چه رسد به طبقات محروم. شکاف طبقاتی از همین طریق تبلیغ می‌شود و این یکی از آثار همان چیزی است که شما گفتید یعنی فاصله گرفتن از عدالت اجتماعی. اگر به تولید توجه شود و به مصرف فقط به اندازه نیاز اهمیت داده شود و سهمی برای اقشار آسیب‌پذیر و محروم در نظر بگیریم، اوضاع تفاوت خواهد کرد. توجه به اقشار آسیب‌پذیر در اسلام تحت عنوان انفاق آمده که امری است اختیاری. اقتصاددانان اسلامی هیچ‌وقت نمی‌گویند، تولید کم شود بلکه می‌گویند از مصرف بکاهیم و به انفاق توجه ویژه داشته باشیم. بخشی از مشکلات امروز جامعه با تبلیغ و توجه به بحث انفاق قابل حل است ولی متاسفانه در صداوسیما شاهد توجه به چنین مباحثی نیستیم. شما رویکرد اسلامی به اقشار آسیب‌پذیر را نمی‌بینید ولی در عوض اگر به آگهی‌های تجاری قبل از برنامه‌، در حین پخش برنامه و در پایان برنامه توجه کنید هیچ‌یک از آنها با جامعه تطبیق ندارد جز یک قشر مرفه که همه ‌چیز دارند و اتفاقا چندان هم مشتری برنامه‌های صداوسیما نیستند. اینها آسیب‌هایی است که متاسفانه در صداوسیما وجود دارد و از مواردی است که تا وقتی برایش فرهنگ‌سازی صورت نگیرد منجر به حل مشکل نخواهد شد. ریشه حل بسیاری مسائل همچنین ریشه آسیب رساندن به پایه‌های فکری یک جامعه در واژه «فرهنگ» خلاصه می‌شود.

اشاره‌تان به بحث فرهنگ این پرسش را به وجود می‌آورد که چرا امروز با صرف بودجه‌های میلیاردی در صداوسیما دیگر شاهد کیفیت دهه‌های گذشته نیستیم؟‌ به هر حال در گذشته بودجه ساخت آثار یا بودجه کلی سازمان به اندازه امروز نبود ولی خروجی کیفیت به مراتب بیشتری داشت. همین امروز می‌بینیم، صداوسیما برای سرگرم کردن مردم در دوران قرنطینه دست به دامان تولیدات چند دهه قبل می‌شود.

اصل چرایی را باید از مدیران جویا شویم. به نظر من وقتی اهداف از یک مرکزیت برخوردار نباشد و شاهد یکپارچگی در رویکردها نباشیم هر کس به راهی می‌رود. اگر امکانات در اختیار دیگرانی قرار بگیرد آنها از امکانات در جهت ذهنیت و پیشینه خودشان استفاده می‌کنند. مثالی می‌زنم؛ زمان شاه سریالی به ‌نام «جاده ابریشم» به قلم آقای علی حاتمی از نویسندگان و کارگردان توانا نوشته شد. در همین اثنا انقلاب به وقوع پیوست و کارگردان فرصت ساخت پیدا نکرد، بعد از انقلاب وقتی من ریاست صداوسیما را برعهده داشتم آقای حاتمی به سازمان آمد و درخواست مجوز ساخت داد. سناریو را به شورای طرح و برنامه سپردم، آنها هم بعد از مطالعه گفتند این سناریو رضا شاه را به عنوان جاده ابریشم تمدن ایران جدید قرار داده و حاصل کار چنین نگاهی است. بعد با آقای حاتمی قراری گذاشتم و با ساخت مخالفت کردم؛ گفتم امروز دیگر انقلاب شده اگر مایل باشید، می‌توانید سناریو را تغییر دهید و بسازید. ایشان هم پاسخ داد، سناریو را زمان شاه نوشته‌ام، زمان شما می‌سازم و در دولت بعد پخش می‌کنم. منظورش این بود که حالا تا سریال ساخته شود احتمالا جمهوری اسلامی سرنگون می‌شود و جایش دولت دیگری می‌آید. مدتی گذشت و برخلاف نظر ایشان نظام جمهوری اسلامی باقی ماند و با اقتدار بیشتر هم ادامه داد و کسی نتوانست سرنگونش کند. آقای حاتمی دوباره مراجعه کرد و گفت زحمت کشیده‌ام، می‌خواهم بسازم. در نهایت با پذیرش تغییرات مد نظر، سریال «جاده ابریشم» تبدیل شد به سریال «هزاردستان» که فجایع حکومت‌های قاجار و پهلوی را نشان می‌داد. وقتی نظارت وجود داشته باشد این طور خروجی می‌دهد ولی وقتی کار رها باشد، افراد فکر می‌کنند هر کار دلشان بخواهد، می‌توانند انجام دهند. آن دوران ما انواع سریال و برنامه‌های آموزنده، تاریخی و سیاسی مناسب سنین متفاوت تولید کردیم. امروز این طور نیست و وقتی سریال ساخته می‌شود به گروه سنی که پای تلویزیون نشسته، توجه نمی‌کنند.

البته امروز این شکل تمرکزگرایی مد نظر شما دیگر پذیرفته نمی‌شود و هنرمندان مقاومت می‌کنند.

ما آن زمان عوامل تولید به خصوص کارگردان و تهیه‌کننده را به اندازه نیاز شبکه‌ها در اختیار سازمان داشتیم. اگر کسی به ما «نه» می‌گفت، آنتن بدون برنامه نمی‌ماند و برای همه ‌چیز برنامه‌ریزی و زمان‌بندی وجود داشت، مطابق خواسته‌ها و انتظاراتی که داشتیم هم به هر یک بودجه و امکانات می‌دادیم. امروز اگر این طور نباشد باید گفت اوضاع از دست در رفته است. این مرکزیت در هدف‌گذاری و اعمال هدف‌ها باید پیش‌بینی شود، در مقابل اگر اختیار به دست تهیه‌کننده و کارگردان باشد، کار درست پیش نمی‌رود. امکان دارد، افراد اختیار بگیرند ولی برای رسیدن به اهداف خودشان مثلا در زمینه ارزان‌ تمام کردن پروژه یا استفاده از رانت، کار را به دست دیگری بسپارند. به نظرم نکته اصلی در ایجاد تمرکز در سازمان و نظارت دقیق بر اعمال اهداف مورد نظر در تولید برنامه‌هاست. دلیل اینکه می‌بینیم، محتوای برنامه‌ها بعضا با اصول در تعارض قرار می‌گیرند همین تصمیم‌گیری گروهی(جناحی) است.

تمام این صحبت‌ها یعنی این ره که راه صداوسیماست، غلط است؟

بله متاسفانه با این سیاق ره به ترکستان است. ترکستان از این جهت که کارهای متناقض صورت می‌گیرد. یعنی اگر کار خوبی هم اتفاق بیفتد مثلا مانند کارهای رادیو معارف با کار غلط یک جریان دیگر در شبکه دیگر خنثی می‌شود و ادامه پیدا نمی‌کند. ذهن فعال است، تاثیر می‌پذیرد و رفتار متناقض در تلویزیون تاثیر تمام تلاش‌های‌ صورت گرفته را بی‌نتیجه می‌گذارد./ روزنامه اعتماد

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر