کد خبر: 116594
A

شاعر افغانستانی: مردم افغانستان هر کشوری که طالبان را به رسمیت بشناسند به دید یک حامی تروریست جهانی می‌بیند

نجیب بارور گفت: هر کشوری که گروه تروریستی طالبان را به رسمیت بشناسد، یک اقلیت تروریست را به رسمیت شناخته، اقلیتی که مردم و سرزمین و حکومت افغانستان را نمایندگی نمی‌کند. مردم افغانستان هر کشوری را که طالبان را به رسمیت بشناسند به دید یک دشمن و مداخله‌گر و یک حامی تروریست جهانی می‌بیند. خواست ما به عنوان یک ملت از کشورها این است که طالبان را به رسمیت نشناسند چرا که این گروه نه تنها تهدیدی برای مردم افغانستان و کشورهای منطقه‌ای و همسایه‌ است بلکه تهدیدی برای تمام جهان و بشریت هستند.

شاعر افغانستانی: مردم افغانستان هر کشوری که طالبان را به رسمیت بشناسند به دید یک حامی تروریست جهانی می‌بیند

به گزارش دیده بان ایران؛ نجیب بارور، شاعر جوان افغانستانی این روزها دور از وطن و در ایران به سر می‌برد. حضور و تسلط طالبان او را همچون بسیاری دیگر از نخبگان و روشنفکران افغانستان از موطن رانده‌ است. تحصیلات دانشگاهی او در حوزه علوم سیاسی است اما علاقه‌اش به ادبیات فارسی او را به شاعر فارسی‌ زبان افغانستانی بدل کرده که همگرایی زبانی و فرهنگی میان مردم افغانستان، ایران و تاجیکستان برایش اهمیت به سزایی دارد. او اخیرا مهمان یکی از سلسله نشست‌های صبح پنجشنبه‌های مجله بخارا بود و بار دیگر از نگرانی برای زبان و ادبیات فارسی گفت اما این بار با چاشنی تلخ اتفاقات افغانستان، تسلط تروریست‌های طالبان و مقاومت پنجشیر. 

نجیب بارور روزهای سخت و ظالم جاری در افغانستان را روایت کرد و از حقوق پایمال شده مردم و از خطری که نه تنها افغانستان بلکه مردم جهان را تهدید می‌کند، گفت.

*****

*شما روزهای کمی بعد از حضور و تسلط طالبان همچنان در افغانستان بودید. شرایط کشورتان چگونه بود، چطور از افغانستان خارج شدید؟ چقدر حضور طالبان در افغانستان همه چیز را دیگرگون کرده‌است؟

شرایط سیاسی که در افغانستان رقم می‌خورد و ادبیاتی که برای آمدن طالبان در همه این سال‌ها ترویج می‌شد، حداقل برای جامعه نخبگانی قابل فهم بود اما هیچ کس این رخدادها با چنین سرعتی را توقع نداشت. تحولاتی که در افغانستان رخ می‌داد، موید این بود که تغییراتی را در وضعیت کلی افغانستان شاهد خواهید بود اما برای این که یک جامعه‌ دموکراتیک به یک جامعه ایدئولوژیک تبدیل شود، نه در میان سیاستمداران افغانستان چنین آمادگی وجود داشت و نه در جامعه‌ای که طی ۲۰ سال غیبت طالبان در افغانستان شکل گرفته‌بود. متاسفانه اوضاع روز به روز بدتر شد و بدون این که ارتش افغانستان با طالبان درگیر شود، همه جا در یک هماهنگی مبتنی بر تصمیمات از پیش اتخاذ شده به طالبان واگذار شد. آخرین سنگری که می‌توانست این گروه را سر جایش بنشاند تا فضای مذاکرات شکل گرفته و اتفاقات بر مبنای یک گفتمان سیاسی پیش برود، شمال افغانستان بود که آنجا هم توسط عناصر سیاسی که در داخل حکومت آقای غنی بودند، معامله شد. همچون دفعات گذشته که وقتی شمال سقوط کرده، پایتخت هم بلافاصله سقوط کرده‌است، این بار هم شمال افغانستان سقوط و در یک غافلگیری، پایتخت افغانستان هم سقوط کرد و جمعی از مردم به جز آقای اشرف غنی و برخی مقامات که فرار کردند، تنها مانده و شهر در وحشت و خلا امنیت و سیاسی قرار گرفت. در آن زمان من کابل بودم و مدتی را پنهان ماندم. بعد از آن آرام آرام سعی کردم از افغانستان خارج شوم چرا که از یک طرف من به نسلی تعلق داشتم که در فقدان حضور طالبان عرض اندام کرده‌بود و جنگ معناداری که نسل ما در برابر طالبان داشته و دارد یک ریسک امنیتی برای من بود. از طرفی هم طالبان بر اساس مناسبات قومی شکل گرفته و هر کس غیر از قوم‌شان را به نحوی دشمن می‌پندارد. به این معنا که پنجشیری یا تاجیک یا … بودن به تنهایی دلیلی برای نداشتن امنیت در حکومت طالبانی ست. چرا که آنها بر مبنای قوم شکل گرفته‌اند و پشت گفتمان اسلامی‌شان یک مانیفست قومی حاکمیت دارد. طالبان شرایط نظامی و وحشت را در شهرها حاکم کرد. به هر حال طالبان نه تنها برای کسانی همچون من که دارای پایگاه اجتماعی و شهرت بودند بلکه برای همه مردم افغانستان، حضور آنها خطرناک بوده و هست. البته نه تنها برای مردم افغانستان بلکه برای مردم همه کشورهای همسایه افغانستان،‌حضور سیاسی و نظامی طالبان خطرناک خواهد بود چرا که این گروه تروریستی است و به این عنوان در جامعه شناخته می‌شوند. افغانستان در ۲۰ سال غیبت طالبان، ظرفیت‌های زیادی از نظر آموزش و پرورش و فضاهای فرهنگی و رسانه‌ای ایجاد کرد و این ظرفیت‌ها اگرچه در ساختارهای سیاسی و حکومتی جذب نشدند اما به عنوان یک نیروی بالقوه در افغانستان وجود دارند اما متاسفانه در شرایط امروز اغلب نخبگان اجتماعی از کشور رفته و جامعه‌ای بدون نویسنده، شاعر، خبرنگار، فعال مدنی و … امروز به وجود آمده‌است.

*در چینین شرایطی که توصیف می‌کنید، گویی‌کسی از جامعه نخبگانی و روشنفکری یا کنشگران فعال در افغانستان نمانده است. چه آینده‌ای برای جامعه تحت سلطه طالبان متصور هستید؟ چرا ایران را برای هجرت از افغانستان انتخاب کردید؟

کسانی که دارای شهرت اجتماعی بودند، اغلب ترجیح دادند که در کابل نمانند. شاهد بودیم که بسیاری از زنان و مردان کشور را ترک کردند. شاید کسانی با امیدهایی در کابل مانده‌باشند یا ماموریت‌های رسانه‌ای داشته‌باشند که باید به آن بپردازند اما تا جایی که من اطلاع دارم اکثر نخبگان افغانستان که هویت افغانستان معاصر با آنها شکل می‌گرفت از افغانستان رفتند. این که چرا من به کشورهای دیگر نرفتم هم به این دلیل بود که دغدغه‌های فرهنگی که ما در جغرافیای زبان فارسی داریم، در واقع رسالتی ست که باید در همین بستر زبانی به آن بپردازیم و فعالیت‌های ادبی که در سال‌های گذشته در افغانستان بنیان‌گذاری کردیم از طریق این کشورها پیش ببریم. مثل دفعه پیش که حضور طالبان در افغانستان باعث گسست و انقطاع شعر و ادبیات فارسی در این کشور شد، این بار اتفاق نیفتد و فرهنگ پرورده شده سال‌های اخیر ما با گسست و انقطاع مواجه نشود. امیدوارم بتوانیم در ایران چنین فضایی را به وجود بیاوریم تا شان ادبیات افغانستان در این جغرافیای پهناور و تمدنی زبان فارسی همچنان حفظ و چراغ آن روشن بماند.

*چقدر به پنجشیر امید دارید؟ فکر می‌کنید مقاومت پنجشیر می‌تواند در بلند مدت افغانستان را به روزهای پیش از تسلط طالبان باز گرداند؟

این بار اول نیست که پنجشیر در یک آزمون تاریخی قرار می‌گیرد. پنجشیر یک بار دیگر در زمان تجاوز ارتش شوروی در حالی که تنها مانده‌بود، ایستاد و حکومت کمونیستی وقت را که با شوروی همدست بود به چالش کشید. بار دیگر در زمان حاکمیت طالبان تنها جایی که از زیر سلطه طالبان بیرون ماند، پنجشیر بود  و توانست روایتی خلق کند که مشروعیت طالبان را زیر سوال ببرد. پنجشیر همواره به عنوان جبهه مقاومت در برابر طالبان و تروریست ایستاد تا این که شهادت احمد شاه مسعود و یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد. طالبان پیش از این هم به وسیله نیروهای احمد شاه مسعود از افغانستان رانده شدند برای همین این بار طالبان با یک عقده و برای یک عقده‌گشایی آمدند. هم به لحاظ بافت‌های درون‌ اجتماعی پنجشیر و هم به دلیل سیاست‌گذاری‌های غلطی که در ۲۰ سال گذشت حکومت افغانستان داشته، اختلافات درون منطقه‌ای به وجود آمده است که این اختلافات زمینه‌ساز یک سلسله ناتوانی‌ها در آینده خواهد بود. به نظر می‌رسد مردم این منطقه انسجام درونی خود را که در مقابل روس‌ها یا تجاوز اول طالبان داشتند، این بار نداشتند و درون پنجشیر هم هر چند به صورت محدود اما واگراهایی وجود داشت که در واقع شمشیری بود که از پشت سر توسط برادران بر پشت برادران زده‌شد. اما پنجشیر با ایستادگی در مقابل طالبان روایتی خلق کرده‌است که در واقع روایت امروز تمام افغانستان است. مردمانی که از حقوق مدنی، سیاسی، قومی،‌فرهنگی و … محروم شده و بابت آنها نگرانی‌هایی دارند، ایستادگی پنجشیر را ایستادگی خودشان می‌دانند. زنان ایستادگی پنجشیر را ایستادگی خودشان می‌دانند چرا که در روایت طالبان حذف اغلب اقوام و زنان از اجتماع و … وجود دارد بنابراین تنها روایتی که می‌تواند مردم افغانستان را نشان دهد پنجشیر است. امروز در چهارگوشه افغانستان مردم نگران پنجشیر هستند. نه تنها در افغانستان بلکه از کشورهای همسایه از ایران، تاجیکستان و ساکنان کشورهای دیگر نگران‌اند. آنچه پنجشیر باید انجام می‌داد را انجام داد و در واقع یک روایت ضدطالبانی را در فرصت بسیار کوتاه پایه‌ گذاشت که این روایت آینده افغانستان خواهد بود. مطمئن هستیم که هیچ حکومتی با استبداد، تک‌روی و ناسنجیدگی ادامه نیافته است و طالبان با اعلام کابینه‌شان و با اعمال سیاست قومی و عصبیت شدید عملا زمینه درگیری اجتماعی و فروپاشی سیاسی را مساعد کردند. روایت پنجشیر در برابر این روایت شاید نه در کوتاه مدت اما در بلند مدت پیروز خواهد شد. با همین امید این مبارزات و مقاومت ادامه خواهد داشت و اکثر روشنفکران افغانستان و اکثر اقوام افغانستان در آینده محوریت پنجشیر را تقویت خواهند کرد.

*مسوولیت جامعه جهانی را در این شرایط چه می‌دانید؟ چقدر کشورهای منطقه و کشورهایی که در افغانستان حضور داشتند را در شرایط امروز کشورتان دخیل می‌دانید؟

خیلی از کشورها پیش‌شرط‌های به رسمیت شناختن حکومت طالبان را بر این مبنا گذاشتند که طالبان آیا در رویکردهای قدیمی تجدیدنظر کرده یا بر اساس همان شیوه متحجر و ایدئولوژیک دوباره مردم افغانستان را شلاق می‌زنند، زن‌ها را حذف می‌کنند،‌حکومت قومی خالص می‌سازند و مخالفان سیاسی خود را از حضور محروم می‌کنند. حتی کشورهایی که به ظاهر حامی طالبان پنداشته می‌شوند و از حضور آمریکایی‌ها در منطقه خشنود نبودند، معتقدند طالبان در صورتی مشروعیت بین‌المللی کسب خواهد کرد که رفتار متناسب حقوقی و سیاسی داشته‌باشد. مردم افغانستان هم با همین امیدواری و برای ختم جنگ انتظار داشتند طالبان تغییر کرده‌باشد و بتوانند بر مبنای یک عقلانیت سیاسی، حکومتی را تشکیل بدهند که اختلافات کم شود. اما نه تنها مردم افغانستان بلکه همه شاهدند که طالبان تغییری نکرده و حتی بی‌رحم‌تر و وابسته‌تر و قومی‌تر از گذشته شده‌اند و در روزهای گذشته دیدید که با زنان درگیر شدند، خبرنگاران را لت و کوب کردند، جنایات جنگی انجام دادند، در پنجشیر دست به نسل‌کشی زدند و …همه این‌ها نشان می‌دهد طالبان نه تنها تغییری نکرده بلکه وحشی‌تر از گذشته شده‌است.

جامعه جهانی در ۲۰ سال گذشته دروغ‌های شاخدار دموکراتیک را تبلیغ کردند. کشورهایی که داد آزادی مدنی و سیاسی و آزادی زنان و … سر دادند و حضورشان در منطقه را برای ریشه‌کن کردن تروریسم توجیه می‌کردند، امروز با رها کردن افغانستان زمینه‌ساز آمدن دوباره طالبان شدند. کسانی که اکثریت اعضای کابینه‌شان در لیست سیاه بین‌المللی است و هنوز به عنوان گروه تروریستی شناخته می‌شود. کسی که امروز برای وزارت داخله افغانستان را برعهده دارد،‌یکی از تروریست‌هایی ست که آمریکایی‌ها برای دستگیری او جایزه تعیین کرده‌اند. این موارد حقوقی می‌تواند چیزهایی است که باید برای کشورهای جهانی قابل اهمیت باشد و ما مردم افغانستان از کشورهای منطقه‌ای و جهان می‌خواهیم یک روح تروریستی که تغییری در رویکرد سیاسیش ایجاد نکرده بلکه بدتر از گذشته عمل می‌کند و تروریست‌ها را بر سر مسندهای سیاسی قرار می‌دهد را به رسمیت نشناسند.  مردم افغانستان روایت‌های معقول مدنی و سیاسی دارند که از طرف حکومت طالبان نادیده گرفته شده و با این ساز و ساخت سیاسی هرگز مشروعیت بین‌المللی کسب نخواهند کرد. هر کشوری که این گروه تروریستی را به رسمیت بشناسد، یک اقلیت تروریست را به رسمیت شناخته، اقلیتی که مردم و سرزمین و حکومت افغانستان را نمایندگی نمی‌کند. مردم افغانستان هر کشوری را که طالبان را به رسمیت بشناسند به دید یک دشمن و مداخله‌گر و یک حامی تروریست جهانی می‌بیند. خواست ما به عنوان یک ملت از کشورها این است که طالبان را به رسمیت نشناسند چرا که این گروه نه تنها تهدیدی برای مردم افغانستان و کشورهای منطقه‌ای و همسایه‌ است بلکه تهدیدی برای تمام جهان و بشریت هستند.

*اگر طالبان همچنان بر افغانستان مسلط باشد و مقاومت نتیجه‌بخش نباشد، تاثیر این تسلط و حضور را در ادبیات چطور می‌بینید؟

ما در کابینه قبلی افغانستان وزارتی تحت عنوان «وزارت امور زنان» داشتیم. این وزارتخانه در کابینه طالبان حذف شد. طالبان به دلیل گرایش‌های ایدئولوژیک بنیادگرایانه به عنوان نیروی فعال اجتماعی باور ندارد. طالبان یک بدنه از اجتماع انسانی که متشکل از زنان است را به رسمیت نمی‌شناسد و نگاه تبعیض‌آمیز نسبت به زنان دارد. زنان در حکومت طالبان از هیچ حق مدنی و آزادی فردی برخوردار نیستند و حتی ممکن است بدون داشتن محرم شرعی نتوانند از خانه بیرون بیایند. مسائل مربوط به زنان یکی از مهم‌ترین مسائل امروز افغانستان است که فکر می‌کنم از لحاظ حقوق بین‌الملل و برای سازمان‌های حقوق بشری اهمیت دارد و می‌تواند از مقبولیت حکومت طالبان جلوگیری کند. متاسفانه زنان آسیب‌دیده‌ترین قشر اجتماعی در حکومت طالبان هستند.

ادبیات افغانستان هم فراز و فرودهای بیشماری را پیموده و ما در ۲۰ سال اخیر تلاش‌هایی کردیم که شعر و داستان و فرهنگ افغانستان را در مسیری قرار دهیم، تلاش‌هایی که داشت منجر به شکل‌گیری جریانی می‌شد. متاسفانه با وجود طالبان همه نخبگان فرهنگی و ادبی از افغانستان رفتند و پناهنده شدند. امروز بسیار مشکل است که در فضای مایوس کابل شعر یا داستانی تولید شود. امروز به یک گسست و انقطاع ادبی همچون دوره اول طالبان مواجه هستیم که همه اقدامات ۲۰ سال گذشته را به باد می‌دهد. طالبان از آنجایی که به لحاظ قومی بر ضد زبان و ادبیات فارسی ست،‌ زمینه هر نوع فعالیت سازمان‌یافته و منسجم ادبی و فرهنگی را در حوزه فارسی از بین می‌برد و ما یک بار دیگر مثل گذشته ادبیات افغانستان را از دست می‌دهیم. تلاش ما بر این است که بتوانیم در یکی دیگر از پاره‌های تن جغرافیایی زبان فارسی، مسائل ادبی و فرهنگی را دوباره محوریت ببخشیم که به فراموشی سپرده نشود. همچنین تلاش می‌کنیم با کمک و یاری گرفتن از همزبانان ایرانی این مساله را در ایران یا تاجیکستان دنبال کنیم تا شعر و ادبیات و داستان افغانستان به فراموشی سپرده نشود.

 

 

کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام

اخبار مرتبط

ارسال نظر