وقتی توئیتر جای خبرنگار را میگیرد
دو توئیت محسن رضایی که هفتم دی ماه منتشر شد، مانند بمب ترکید و برای ساعتها فضای فارسی توئیتر را تحتالشعاع قرار داد. آنچه از زمان انتشار این توئیت تا حضور او در تلویزیون گذشت، مثنوی هفتاد من کاغذی است که دیگر کمتر کسی از آن بی خبر است؛ اما نقطه پایان این ماجرا زمانی بود که او مقابل مجری تلویزیون نشست و توضیح داد که منظور و مقصودش چه بود و چه نبود. او برای لحظاتی مقابل دوربین گریه کرد و در فحوای گفتوگویش تأکید کرد اگر به گذشته باز میگشت، در نوشتن آن توئیت دقت بیشتری میداشت و از آن مهمتر اینکه «سعی میکنم در توئیتر از جنگ ننویسم.»

به گزارش دیده بان ایران؛ روزنامه ایران نوشت: ظهور ابزارهای جدید اطلاعرسانی، فرصتی برای چهرههای ارشد حوزههای مختلف ایجاد کرد تا بدون واسطه رسانههای کلاسیک، با جامعه هدف خود ارتباط برقرار کنند. یکی از ابزارهای بسیار محبوب در جهان که ایران نیز در استفاده از آن عقب نمانده است، توئیتر است. فضایی که اگرچه در تعداد کاراکتر محدودیتهایی برای صاحب حساب ایجاد میکند، اما به خاطر امکان اشتراک سریع فیلم و عکس همچنین جامعه اعضای خاص، وسعت بی حد و حصری برای تأثیرگذاری و اطلاعرسانی در اختیار افراد قرار میدهد.
همین امکانات است که سبب میشود دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده به جای رسانههای معتبر و رسمی، این فضا را برای اعلام حساسترین و شاید بزرگترین تصمیمات خود انتخاب کند. در ایران نیز اگرچه پیشروانِ سیاست پیشه استفاده از توئیتر همچون محمدجواد ظریف، انتقادها و اعتراضهای زیادی به جان خریدند تا این طرح نو را جا بیندازند، اما در میانه راه بسیاری چهرههای دیگر به آن پیوستند. استقبال مدیران سیاسی کشور از فضایی که توئیتر در اختیار آنها میگذارد، به حدی بود که شمار قابل توجهی ترجیح دادند به جای این که روبهروی خبرنگار بنشینند، جلوی مانیتور خود نشسته و آنچه در دل و ذهن دارند در قالب واژهها بریزند و در فضایی عمومی به اشتراک بگذارند.
ماجرای توئیتهای جنجالی محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده وقت سپاه پاسداران درباره عملیات کربلای 4، اما وجهی دیگر از مقتضیات این فضا را یادآور شد. همزمان با سالروز عملیاتهای کربلای 4 و 5،
محسن رضایی در حساب شخصی خود در توئیتر نوشت: «عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشتههای او.» او در توئیتی دیگر تأکید کرد: «با عملیات کربلای چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده است. 10 روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیروهای ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات کربلای پنج را انجام دادیم.»
این دو توئیت که هفتم دی ماه منتشر شد، مانند بمب ترکید و برای ساعتها فضای فارسی توئیتر را تحتالشعاع قرار داد. آنچه از زمان انتشار این توئیت تا حضور او در تلویزیون گذشت، مثنوی هفتاد من کاغذی است که دیگر کمتر کسی از آن بی خبر است؛ اما نقطه پایان این ماجرا زمانی بود که او مقابل مجری تلویزیون نشست و توضیح داد که منظور و مقصودش چه بود و چه نبود. او برای لحظاتی مقابل دوربین گریه کرد و در فحوای گفتوگویش تأکید کرد اگر به گذشته باز میگشت، در نوشتن آن توئیت دقت بیشتری میداشت و از آن مهمتر اینکه «سعی میکنم در توئیتر از جنگ ننویسم.»
اگرچه از تعداد توئیتهایی که در نقد توئیت محسن رضایی با هشتگ فریب و کربلای 4 همچنین از حضور وی در برنامه زنده تلویزیونی برای ادای توضیح میتوان دریافت فرمانده اسبق سپاه زیر چه بمبارانی در فضای مجازی بود و از این به بعد نیز احتمالاً ترجیح دهد برای مباحثی که میخواهد در توئیتر مطرح کند، خط قرمزی مانند جنگ تعریف کند، اما دو سؤال مطرح است؛ نخست اینکه حد و مرز فضایی که یکی از اصلیترین شاخصههایش آزادی بیان و احتراز از مرزهای متعارف اطلاعرسانی سنتی و قدیمی است، کجاست؟ دوم این که چه چیز تعیین میکند یک مسئول فعلی یا سابق، حرفی را از دریچه رسانههای رسمی یا شناخته شده مطرح کند یا رسانه شخصی؟
هر چند محسن رضایی در گفت وگوی تلویزیونی عنوان کرد که برداشت و تلقی عمومی از توئیتش «بد» بود، اما این بخش از توضیحات او کمتر کسی را قانع کرد؛ اگرچه میشد توضیحات دیگر او که میخواست زاویه متفاوتی برای نگریستن به یک عملیات خونبار و ناکام را ایجاد کند، با تساهل و تسامح درک کرد. بر همین اساس بود که عدهای عنوان کردند اگر بخواهیم روایت محسن رضایی را بپذیریم و «بد» برداشت نکنیم، آیا بهتر نبود این مباحث در گفتوگو با خبرنگار و رسانهای مرتبط مطرح میشد؟ و برداشت بدبینانهتر این بود که شاید ترجیح داده شده در رسانه شخصی مطرح شود تا از کریدور سؤالات چالشی خبرنگاران عبور نشود؟ توئیت محسن رضایی نشان داد چالشی که در فضای مجازی وجود دارد، بسیار پیچیدهتر است و به دلیل واکنشهایی که گاه کارشناسانه و ناشی از اطلاعات و مطالعات دقیق نیست، چه بسا خطرناک باشد. با این همه قطعاً نمیتوان از امکانات گسترده چنین فضاهایی چشم پوشید اما به نظر میرسد تولید محتوا برای حسابهای شخصی نیز تخصص ویژه میخواهد و صرف حضور داشتن در متن اتفاقات و تصمیمها ولو در عالیترین سطوح آن کفایت نمیکند. شاید یکی از طنزهای روزگار است که گاه میتوان جنگ نظامی را با آزمون و خطا پیش برد اما در فضای مجازی امروز گاه اولین اشتباه، آخرین اشتباه است.