امروز روز «جشن آب پاشونک» است/ این روز را چگونه باید به رسم اجدادمان جشن بگیریم؟
جشن آب پاشونک درست در آغاز فصل تابستان برگزار میشد، زمانی که خورشید در بالاترین موقعیت طلوع خود در افق شرقی قرار میگیرد و در جایگاه غروبگاهیش در شمال غربی غروب میکند. علت گرامیداشت این جشن آغاز فصل نور و روشنایی، تابستان بود.

به گزارش دیده بان ایران؛ شاید بدانید که در گذشته مردم به جشنهای بسیاری معتقد بودند و از بررسی اسناد باستانی اینطور مشخص است که اعتقاد به جشن و شادی، بخش مهمی از زندگی مردم بود. همچنین میدانیم که حرکت و موقعیت قرار گیری اجرام آسمانی نقش مهمی در نظرها و افکار مردم داشت و حتی در بسیاری مواقع، وارد اعتقادات دینی هم میشد. یکی از جشنهای باستانی که هنوز هم طرفداران زیادی دارد و کاملا یک جشن ایرانی و باستانی است، آب پاشونک نام دارد.
جشن آب پاشونک درست در آغاز فصل تابستان برگزار میشد، زمانی که خورشید در بالاترین موقعیت طلوع خود در افق شرقی قرار میگیرد و در جایگاه غروبگاهیش در شمال غربی غروب میکند. علت گرامیداشت این جشن آغاز فصل نور و روشنایی، تابستان بود.
بلندترین روز سال؛ بهانهای برای جشن گرفتن
“ خردادماه در زبان اوستایی «هَـئوروَتات» نامیده میشود که به معنای رسایی، کمال و پُـرّگی است. احتمال داده میشود که این نام از همین پدیده گرفته شده، چرا که خورشید در پایان این ماه به کمال و اوج خود میرسد.”
مردمان ایران باستان که شیفتهی پدیدههای آسمانی بودند، ارزش زیادی برای این رخدادهای نادر و منحصربهفرد قائل میشدند و به همین دلیل آن را شایستهی جشن گرفتن میدانستند. جالب است بدانید که در گاهشمار گاهنباری که قدیمیترین گاهشمار شناخته شدهی ایرانی محسوب میشود، روز اول تابستان را آغاز سال نو میدانستند. پس دور از انتظار نیست که برای مبارک کردنش، جشنهای مختلفی تدارک دیده باشند، جشنهایی که در حال حاضر «جشن آب پاشونک» پررنگترین بازماندهی آنها به حساب میآید.
در رابطه با این که برای نخستینبار چه اتفاقی رخ داد تا جشن آب پاشونک را برگزار کردند، چند روایت و عقیده وجود دارد که بعضی از آنها را بازگو میکنیم. بر اساس یکی از روایات زمانی که پسر یزدگرد اول، فیروز بر تخت سلطنت نشست حدودا 7 سال هیچ بارانی نبارید و آن زمان بود که پادشاه نگران شد که شاید مردم سرزمینش دچار قحطی و خشکسالی شوند. نگرانیها ادامه داشت تا این که باران بارید و مردم همگی از شادی این نعمت بزرگ از خانهها بیرون آمدند و به یکدیگر آب میپاشیدند و خوشحال بودند که کسی بر اثر نبود باران تلف نشد.
بر اساس یکی دیگر از روایات تاریخی، یکی از پادشاهان در حال بازگشت از یک نبرد بود که به قناتی رسید و او و یارانش در کنار آن قنات اتراق کردند، در این حین پادشاه خوابش برد و در خواب دید که یک حوری زیبارو به صورتش آب میپاشد. پادشاه ناگهان از خواب میپرد و از روی خوشحالی به همراهانش آب میپاشد و از آنجا جشن آب پاشونک شکل میگیرد.
روایت بعدی به ماجرای کیخسرو پادشاه افسانهای ایران بازمیگردد. گفته میشود که روزی وی در حال برگشت از جنگ با افراسیاب بود که برای استفاده از آب یک چشمه به بالای کوهی در ساوه میرود. در کنار آن چشمه یک فرشته را میبیند و تاب زیبایی او را نمیآورد و از هوش میرود. بیژن، پسر گودرز، کیخسرو را در این حال میبیند و برای آن که او را به هوش بیاورد بر صورتش آب میپاشد و از آنجا جشن آب پاشونک شکل میگیرد.