«طالقانی چگونه طالقانی شد»؟
مرحوم طالقانی به «آزادی» بعنوان زیربنایی ترین نیاز زندگی اعتقاد راسخ داشت و بدترین نوع استبداد را «استبداد دینی» برآمده از تحریف و دروغی میدانست که به نام خدا، به دست و پای مردم بسته شود و دنیا و آخرت شان را تباه سازد!

به گزارش دیده بان ایران؛ ۱۹شهریور پارسال متنی تحت عنوان «رمز محبوبیت آیة الله طالقانی عزیز» تقدیم شد و امسال میخواهم بگویم علت تفاوتش با اغلب روحانیون چیست؟
برای شناخت افرادِ متمایز در هر دو بُعد مثبت و منفی، نیازمند شناخت جامعی از شخصیت و منش اینگونه افرادیم و مرحوم طالقانی نیز به حق از معدود شخصیتهای ممتازی است که هرچه زمان میگذرد تلاءلوء بیشتری می یابد و شناختش الزام جدّی تری پیدا میکند.
مرحوم آیة الله طالقانی که مفسّر و فقیه برجسته ای در کسوت روحانیّت بود جملهٔ معروفی دارد که در حقیقت معرّف شخصیت متفاوت اوست میگوید: «اگر آن حساسیّتی که علماء ما روی کفر داشتند روی ظلم داشتند کفر به وجود نمیآمد! چرا که ظلم موجب کفر میشود»
همین یک جمله کافی است تا نوع نگاه فاخر او را دریابیم و روی این جمله متمرکز شویم که اساساً ظلم و بیعدالتی موجب و بستری برای کفر است و کفر زائیدهٔ ظلم!
اگر همگان روی ظلم حساس میشدیم و درصدد رفع این بلیّه وحشتناک از زندگی فردی و اجتماعی خویش بر می آمدیم «کفرْ» که حق پوشی و جلوهٔ عملیِ کفرِ شکلگرفته در اندیشهٔ ماست بستری برای تظاهر و رشد پیدا نمیکرد و به این روز نمی افتادیم.
مرحوم طالقانی چنان شخصیت خود ساخته و مهذّبی دارد که دوران زندان و اسارت او در قبل از انقلاب و آقایی و امامت او در بعد از انقلاب هیچ تأثیری در منش و نگاه او «نسبت به مردم» به وجود نیاورد.
مرحوم طالقانی «فردی عملگرا» بود و آنچه از مبانی تئوریک شریعت و عقلانیت رشد یافته اش میفهمید را عمل میکرد و برای عملیاتی کردن آنچه دُرست تشخیص میداد نه از زندان و اسارت میترسید و از هیاهوهای این و آن!
مرحوم طالقانی مفسّری خداباور و مؤمن و در عین حال عقل گرایی بود که تعالیم و آموزههای دینی را جز در مسیر «عقلانیت و خردورزی» باور نداشت و سعی میکرد با تدبّر در آموزههای قرآنی تدبیری راهگشا برای زندگی بهتر از آن استخراج نماید
مرحوم طالقانی به «آزادی» بعنوان زیربنایی ترین نیاز زندگی اعتقاد راسخ داشت و بدترین نوع استبداد را «استبداد دینی» برآمده از تحریف و دروغی میدانست که به نام خدا، به دست و پای مردم بسته شود و دنیا و آخرت شان را تباه سازد!
مرحوم طالقانی مبارزه با خرافات و تقدّس سازی های بیجا را وظیفهٔ دینی و اخلاقی تعطیل ناپذیری میدانست که هرگونه مماشاتی در این راه برای همگان بد! و برای روحانیون بعنوان مربیان معنوی جامعه سمّی مهلک و فاجعه بار بحساب میآید تا جایی که حتی از تخریب مقبره ای که مردم به احترام وجاهت و سیادت، بر روی قبر پدرش بسته بودند نیز صرف نظر نکرد!
مرحوم طالقانی فارغ از مذهب، جنسیّت، نژاد و هر نوع قید و بند دیگری به حقوق «انسان بما هو انسان» باوری عمیق داشت و ابتناء و دفاع از آن را وظیفه ای سترگ و غیر قابل اغماض میدانست.
او در دفاع از حقوق مردم ملاحظهٔ هیچ مقام و جایگاهی را نمیکرد و آن را خط قرمز مسلمانی و انسانیّت خویش به حساب میآورد!
مرحوم طالقانی انسانِ واقع گرایی بود که بدون توجه به مقدّمات و ایجاد بسترهای لازم، هرگونه آرمانگرایی ایده آلیستی را ناممکن و فریبی بیش نمیدانست.
مرحوم طالقانی از خُلف وعده ها بشدت عصبانی میشد و طرح موضوعاتی چون «حجاب اجباری» را مغایر تمام اصول دینی و اخلاقی به حساب میآورد و آن را مقدمهای برای درنوردیدن سایر وعده ها و اصول دینی و اخلاقی جامعه قلمداد میکرد !
مرحوم طالقانی بقدری اخلاقی و مردمدار بود که حتی وقتی فهمید عده ای مشروب فروشی نزدیک خانه شان را تخریب نموده اند سفارش کرد هوای او را داشته باشند و از حیث مالی به نحوی کمکش کنند که برای ادامه زندگی دچار مشکل نشود!
مرحوم طالقانی علیرغم ارتباط تنگاتنگ با ملّی مذهبی ها و عضویت در شورای مرکزی نهضت آزادی فردی کاملاً فراجناحی بود و فارغ از وابستگی های جناحی و سیاسی افراد برای همگان شدیداً احترام قائل میشد و تواضعی مثالزدنی داشت.
مرحوم طالقانی علیرغم اینکه شدیداً مورد حمایت مؤمنین متموّل وبازاری بود و از حیث مالی نیز به صورت موروثی وضع خوبی داشتند امّا مشی زاهدانه ای داشت و تأسی به ساده زیستی اولیاء الهی را ضرورتی اجتنابناپذیر برای رهبران جامعه خصوصاً رهبران معنوی و دینی میدانست.
و نهایتاً اینکه او ابوذر زمانی بود که نه جسم او! که متاسفانه فکر و اندیشه او خیلی زود تبعید شد و با از میان رفتنش، منش متملقانه ای جایگزین گردید که روز و حالمان را بسیار بد کرد و آن شد که شاهدیم.
روحش شاد و یادش گرامی باد که با این افعال زیبای الهی حقیقتاً برای همیشه محبوب دلها گردید.
اکبر دانش سرارودی - اصفهان ۱۹شهریور ۱۴۰۰