بحران شیخوخیت در جریان اصولگرایی/ زعیم اصولگرایان چه کسی است؟
حدود یک دههای است که دیگر حرف ریش سفیدان قوم اصولگرا در میان کنشگران این جریان خریدار ندارد. نواصولگرایان از زمان اعلام موجودیت، دو وجه افتراق با راستهای سنتی داشتند، نخست آنکه سیستم اقتصاد دولتی را به سیستم اقتصاد بازاری ترجیح میدادند و دوم آنکه کار تشکیلاتی را مقدم بر تابعیت محض از زعمای اصولگرا میدانستند.

به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی دیده بان ایران، حدود یک دههای است که دیگر حرف ریش سفیدان قوم اصولگرا در میان کنشگران این جریان خریدار ندارد. نواصولگرایان از زمان اعلام موجودیت، دو وجه افتراق با راستهای سنتی داشتند، نخست آنکه سیستم اقتصاد دولتی را به سیستم اقتصاد بازاری ترجیح میدادند و دوم آنکه کار تشکیلاتی را مقدم بر تابعیت محض از زعمای اصولگرا میدانستند.
*مصائب اصولگرایان برای رجعت به شیخوخیت
حالا در سالهای اخیر که اصولگرایان با شکستهای انتخاباتی پی در پی مواجه شدهاند، به این نتیجه رسیدهاند که شیوه نظر و عمل نواصولگرایان را کنار بگذارند و به قاعده قبلی رجعت کنند؛ آنها میخواهند دوباره به حرف ریش سفیدان و زعمای خود گوش فرا دهند و فرامین آنها را عملیاتی سازند؛ اما اصولگرایان در این رابطه با دو مشکل عمده مواجه هستند؛ نخست آنکه شخصیتهای تاثیر گذار و وحدت آفرین این جریان که میان طیفهای متکثر اصولگرایی مرضی الطرفین بودند، یا رحلت کرده و یا به اعتزال سیاسی روی آوردهاند و دوم آنکه همین اندک بزرگان باقی مانده در جریان اصولگرایی هم چندان برای دیدار و رسیدن به نقطه نظر مشترک، رغبت و تمایل ندارند.
*تجربه تلخ انتخابات 92
هنوز خاطره انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در سال 92 از اذهان اصولگرایان زدوده نشده است؛ در کوران رقابتهای انتخاباتی آن سال، تلفن آیتالله مهدوی کنی از سوی کاندیداهای پرتعداد جریان اصولگرا پاسخ داده نمیشد؛ امری که موجب شد دبیرکل وقت جامعه روحانیت عطای به وحدت رساندن اصولگرایان را به لقایش ببخشد و چندی بعد هم دارفانی را وداع گوید.
*روزی که جامعه مدرسین تا مرز تجزیه پیش رفت
در همان انتخابات نیز بنا به گفته آیتالله یزدی، جامعه مدرسین ضلع دیگر شیخوخیت در جریان اصولگرایی تا مرز انشقاق و تجزیه پیش رفت؛ آیت الله یزدی در تیرماه 1392 در مصاحبه با مهر، ضربهای که به جامعه مدرسین در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وارد شد را اینگونه روایت میکند:
" در آن جلسه که بیش از یک ساعت به طول انجامید، بنده خطاب به جناب آقای مصباح عرض کردم جناب آقای مصباح اگر جامعه مدرسین و روحانیت مبارز در مسائل انتخاباتی آینده که در پیش داریم به یک نقطه واحدی رسیدند شما که در جامعه اثر گذار هستید آمادگی آن را دارید که همراهی و کمک کنید تا اختلاف کمتر شود تا با همراهی شما این دو نهاد که اثر گذار هستند یکی شوند و اختلافات بین آنها کمتر شود؟ ایشان فرمودند که در آن زمان هر تکلیفی شرعی که داشته باشم عمل خواهم کرد... سه روز بعد در تهران آیت الله مصباح یزدی در یکی از حسینیه های تهران جلسه گرفتند و آقای لنکرانی را به عنوان منتخب خود معرفی کرد؛ در حالی که هنوز شورای نگهبان نظر نداده بود که چه کسی صلاحیت دارد یا صلاحیت ندارد. این کار درستی به نظر نمی رسید. ما دنبال این بودیم که شکافی وجود نداشته باشد".
*تکرار شکست در انتخابات 94
پس از شکستی که اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری 92 متحمل شدند، به فکر طراحی سازوکاری برای نیل به وحدت افتادند؛ آنها دیگر نمیخواستند همانند پاستور، بهارستان را هم به حریف واگذار کنند؛ از اینرو با محوریت جامعه روحانیت جلساتی موسوم به همگرایی تشکیل دادند؛ با این تفاوت که برای انتخابات مجلس دهم دیگر شخصیتی همچون آیت الله مهدوی کنی در راس جامعه روحانیت نبود تا بدنه اصولگرایی اندک امیدی به وحدت و اجماع داشته باشد.
دبیرکل جدید جامعه روحانیت که مسئولیت به وحدت رساندن اصولگرایان در انتخابات 94 را برعهده داشت،آیتالله موحدی کرمانی بود که از لحاظ سابقه ، وجاهت و مقبولیت در مرتبه پایینتری نسبت به آیت الله مهدوی کنی قرار داشت.
این جایگاه دبیرکل جدید جامعه روحانیت باعث شد، از یک سو ترتیب و تواتر جلسات میان زعمای اصولگرایی مانند قبل سهل و آسان نباشد و از سویی دیگر، گوش به فرمان کردن کنشگران و فعالان جریان اصولگرایی سختر و ناممکن تر شود.
پیش از انتخابات مجلس دهم در اسفند 94 شاهد بودیم که جلسات وعده داده شده میان حضرات آیات یزدی، مصباح و موحدی در سر موعد برگزار نمیشد و به بهانههای مختلف ملغی میگشت؛ همچنین هر از چندگاهی برخی طیفها و شخصیتهای اصولگرایی مخالفتهایی را با جلسات محفلی سه تشکل، پایداری، موتلفه و ایثارگران مطرح میکردند؛ علاوه بر اینها در همان ایام، جبههای نوپا به نام "یکتا" متشکل از یاران سابق احمدی نژاد وارد جرگه اصولگرایی شد که تعیین خط و ربط و اهدافش در آن مقطع زمانی برای تحلیلگران معمایی لاینتحل می نمود.
سرانجام برای انتخابات 94 ، اصولگرایان لیست واحد ارائه دادند اما از آنجاییکه فرآیند به وحدت رسیدن آنها صوری و منشآ وحدتشان مجعول بود، لیست واحدشان به مذاق بسیاری از شخصیتهای اصولگرایی خوش نیامد و این افراد علیرغم دعوت به وحدت شیوخ اصولگرا، به صورت انفرادی کاندیدا شدند و رای هم حزبیهای خود را شکستند و نتیجه آن شد که 80 درصد مجلس اصولگرای نهم تغییر کرد و چهرههای شاخص اصولگرایی از راه یافتن به پارلمان دهم بازماندند.
*اصولگرایان فاقد یک مرجع سیاسی
گویا اصولگرایان برای جبران شکستهای پیشین در انتخابات پیش رو مصمم هستند و رمز پیروزی خود را هم تمکین و فرمانبرداری از شیخوخیت این جریان تعریف کردهاند؛ اما مشکل عمدهای که در این اثناء وجود دارد این است که در شرایط فعلی انبان اصولگرایی تهی از یک مرجعیت سیاسی پرابهت است؛ مرجعیتی که کلامش فصل الخطاب باشد و همه طیفها و شخصیتهای اصولگرا به آن تمکین کنند.
آیتالله موحدی کرمانی بنا به دلایل متعدد، قابلیت تبدیل شدن به زعیم اصولگرایان را ندارد؛ جامعه مدرسین هم که آیت الله یزدی ریاست آن را برعهده دارد همین چندی پیش اعلام کرد که اصلا خود را اصولگرا نمی داند؛ آیت الله مصباح هم فلسفه سیاسی خاص خود را دارد و با اتکاء به تکلیف محوری و معرفی نامزد اصلح ولو نامقبول نمیتواند مرجع جناحی باشد که هضم و درک شکست انتخاباتی برایش سنگین است.
برخی صاحبنظران معتقدند دیگر شیخوخیت و زعامت در جریان اصولگرایی به مانند دهههای قبل پا نمیگیرد؛ تصمیم گیران و سران این جریان هم نباید وقت و انرژی خود را برای یاقتن یک مرجع سیاسی که کلامش فصل الخطاب باشد، تلف کنند؛ آنها باید استراتژی دیگری بیابند...