خشونت و همسرکشی منجر به مرگ ۱۰ زن از ابتدای سال ۱۴۰۴ شده
از ابتدای سال 1404 تا بیست و دومین روز اردیبهشت، حدود ده زن در ایران توسط مردان نزدیک خانواده خود کشته شدند و این آمارهای رسانهای تا همین حالا که تقویم به آخرین روزهای مهر نزدیک شده است دستکم تا حدود 5 برابر نسبت به آن بازه زمانی ذکره شده، افزایش یافته است.

به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ در سه هفته گذشته بیش از ده زن در شهرهایی چون تهران، مهاباد، نهاوند، کردستان و بلوچستان توسط مردان نزدیک خانواده خود کشته شدهاند، اینکه انگیزه چه بوده دقیقا معلوم نیست و اغلب مجرمان در این باره به کدهایی پناه میبرند تا با استفاده از خلأها و کجاندیشیها خود را از زیر بار مسوولیت جرم بیرون بکشند.
آمارها و اخبار سالهای اخیر در این باره شوکهکننده است و تقریبا روزی نیست که در شبکههای اجتماعی در مواجهه با آن قرار نگیریم. از ابتدای سال 1404 تا بیست و دومین روز اردیبهشت، حدود ده زن در ایران توسط مردان نزدیک خانواده خود کشته شدند و این آمارهای رسانهای تا همین حالا که تقویم به آخرین روزهای مهر نزدیک شده است دستکم تا حدود 5 برابر نسبت به آن بازه زمانی ذکره شده، افزایش یافته است. با وجود این اما زیر سایه نبود آمارهای رسمی از گذشته تاکنون، همچنان نمیتوانیم به صورت مطمئن از افزایش همسرکشیها نسبت به سالهای قبل سخن بگوییم نکته روشن اما این است که زنان کشته شده اغلب قربانی چرخههای معیوب خشونت و روابط سمی خانوادگی و خلأهای قانونی و ضعف ساز و کارهای حمایتی در موقعیتهای آسیبزا هستند.
در یکی از موارد اخیر که جزییاتی از آن در رسانهها منتشر شده، مردی در مهاباد همسر خود را به قتل رسانده و پیکر را شبانه دفن کرده است تا قتل پنهان بماند اما در نهایت شک خانواده و نبش قبر در آرامستان پرده از این راز برداشته است. همسر شهلا کریمانی پیشتر از شهلا جدا شده و با زن دیگری ازدواج کرده بود اما اخیرا از همسر دومش جدا شده و مجددا با شهلا ازدواج کرده بود. شهلا برگشته بود تا زندگی کند و برای بچههایش مادری کند اما هم زندگیاش را از دست داد و هم کودکانش از داشتن مادر محروم شدند. این ماجرا نمونهای از بازگشت قربانی به زندگی مشترک و رابطه سمی برای بار چندم بود، آن هم به خاطر فرزندان یا اصرارهای همسر یا حتی خواست خود او یعنی زنی که بارها مورد خشونت قرار گرفته است به دلایل گوناگون نمیتواند خود را از مهلکه بیرون بکشد. به اعتقاد فاتیما باباخانی، موسس خانه امن مهر شمسآفرید و فعال حوزه زنان چرخه خشونت به شکل عجیبی با عدم کفایت شبکه حمایتی گره خورده است و اصولا هر جا که سازوکارهای کافی حمایتی و نهادهای مدنی و دولتی و شبکه حمایتی موجود نباشد فرد خشونت دیده به سمت خشونتگر باز میگردد.«شهلا بارها از خشونتگرش گریخته بود و بارها تلاش کرده بود تا هویت رسمی خود را به عنوان یک زن مستقل، تثبیت کند اما همواره با انکار طایفه و خانواده روبرو شد. چیزی که زنان بسیاری هر روز با آن روبرو هستند. همچنین استفاده ابزاری از سنتهای خانوادگی، عرف طایفهای، حضانت و ملاقات فرزندان مشترک و همانند آن میخ دیگری بر تابوت هویتیابی زنانی هستند که در تلاشند تا به دور از خشونتگر، زندگی مستقلی را از نو شروع کنند.»
انگهایی که به دنبال زنان میدود
اغلب زنان تحت خشونت به ویژه در صورت داشتن فرزند، زمانی که در نهایت موفق به جدایی میشوند و قانون، حضانت فرزندان را به پدر میدهد، با فشار عرفی از سوی جامعه روبرو هستند و در کنار انگ زن مطلقه، از آنها با عنوان مادری که فرزند خود را رها کرده یاد میشود و این موضوع حتی در تولیدات فرهنگی فیلم و سریال هم بارها به شکلهای مختلف طرح شده است. آنطور که این فعال حوزه زنان میگوید؛ دقیقا شهلا کریمانی هم بهشدت با این مبحث درگیر بوده است. این تنش به حدی بود که او دوبار به همان زندگی بازگشت و در نهایت در روز خاکسپاریاش فرزندان او حاضر نشدند، او را همراهی کنند: « او در فرهنگ سفت و سخت یک شهر تقریبا مرزی، بارها لوکیشن محلی زندگیاش را تغییر داد، از نو شروع به کار کرد، پسانداز کرد، به گفته نزدیکانش، از طرف خانواده شوهر مورد آزار و تعقیب قرار گرفت و در نهایت به سبب زن مستقلی که از منظر همه زن مطلقه خطاب میشد، به مقتل خود بازگشت.»
روایت شهلا پیچیدگیهای عجیبی دارد؛ زنی که شاغل بود و از صبح بسیار زود تا حدود ساعت ۳ بعد از ظهر در کارخانه بستهبندی کار میکرد. گفتن از مسائل مرتبط با این زن مهابادی به قدری دردناک است که باباخانی هم علاقهای به صحبت درباره آن ندارد، اما معتقد است که بخشی از قصه ماندن این زن در رابطه خشونتبار به بیمهری عمومیای برمیگردد که در راستای وادار کردن او به زیستی مطابق میل عرف و حتی فشاری که بخشی از آن نیاز به حمایت، داشتن پشتوانه عاطفی و روانی برمیگردد: «قطعا شهلا همسرش را بسیار دوست میداشته است. عشقی که آگاهانه او را به وادای بیبازگشتی برد. عشقی که ایمن و امن نبود، یک امر یکطرفه ناگزیر.» او به برخی جزییات زندگی شهلا کریمانی اشاره میکند؛ اینکه طبق گفته نزدیکان شهلا، حتی او درآمدش را صرف هزینههای مربوط به فرزندانش کرده است و در واقع تلاش کرده به صورت مداوم مادری کافی باشد! گرچه دور اما بسیار کافی: « این مداومت او برای تبدیل شدن به نسخهای مقبول در نهایت با هیچ چیز ارزشمندی روبرو نبوده است. قطعا در اغلب موارد اشتغال و توانمندسازی اقتصادی نجات دهنده است و کمک میکند تا در فضای امنتری زن و فرزندانش زندگی کنند. اما در مواردی همانند روایت شهلا، مواردی فراتر از لزوم استقلال اقتصادی باید رفع میشد از جمله آزار مداوم از سوی نزدیکان همسرش که به گفته نزدیکانش مستندات حقوقی کافی در این زمینه موجود است. طی سالهای گذشته رسانهها و شبکههای اجتماعی در اعلام همسرکشیها پیشتاز بودهاند و ما هر از چند گاهی شاهد اخبار در اینستاگرام و توییتر هستیم چرا که امروز از اطرافیان قربانیان، آدمهای زیادی در شبکههای اجتماعی فعالند بنابراین احتمال انتشار و اطلاعرسانی درباره آنها زیاد است. آنطور که رسانهها گزارش دادهاند از ابتدای مهر تاکنون بیش از ده زن توسط مردان نزدیک خانواده خود کشته شدهاند از جمله روژان زارعی، دختر ۱۷ سالهای از منطقه دیواندره، راحله سیاوشی، ورزشکار اهل نهاوند، شهلا کریمانی از مهاباد، زهرا قائمی، کارمند دانشگاه تهران و یک زن بلوچ ۲۰ ساله در روستای قاسمآباد شهرستان خاش. هیچ کدام از دولتها تا به حال آمارهای رسمی مدونی درباره میزان همسرکشیها و خشونتهای خانگی در این سطح منتشر نکردهاند و در این شرایط برآورد تقریبی از گستردگی واقعی این پدیده چیست؟ این فعال زنان در این باره پاسخ میدهد: «آمار ناموجود یا آمار پنهان؛ البته تعاریف در همین دستهبندیها هم مهم است. مثلا زنانی که به دلیل خشونت خانگی خودکشی میکنند آیا در زمره این آمار میگنجند؟ یا زنانی که به نظر میرسد خودکشی کردهاند. اما روایت حقیقی چیز دیگری است. حقیقتا حساسیتی نسبت به آمار ندارم، مشروط بر اینکه مسوولان امر که دسترسی کافی به این ارقام و علل آن دارند، اقدام حقیقی و اثرگذار انجام دهند.»
منبع: اعتماد آنلاین